وصیت نامه شهید " اسد قلی اسدی "
يكشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۱۹ ب.ظ
بسم رب الشهداء و الصدیقین
وصیت نامه شهید اسد قلی اسدی
من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من فظی نحبه و منهم من تنظر و ما بدلوا تبدیلا . برخی از مؤمنان را مردانی هستند نه تصدیق نمودند آن چه را که با خدای خویش پیمان بستند و به پیمان خود وفا کردند و بعضی از آن ها به درجه شهادت نائل آمدند گروهی در انتظار شهادت به پیش رفتند و هیچ عهد خود را تغییر ندادند . و آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت کردند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردن آنان را نزد خدا مقام بلندی است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادت مندان دو عالمند درود و سلام خداوند بر پیام آوران الهی یاری دهندگان و بشر از ظلمات به سوی نور و رحمت خداوند به آنانی که ما را به قافله سالار که ره به سوی معبود خود دارد رهنمون ساختند به نام او که همه چیزم از اوست ...
به نام او که زنده به اویم و مرگ و پوست و گوشت و استخوانم وحدانیت او گواهی می دهد . به نام او که زندگیم به خاطر اوست و مردنم به خاطر اوست به نام او که شدنم از اوست . بودنم از اوست رفتنم نیز به سوی اوست . یادم از اوست و احساسش می کنم با قلبم و با درجه درجه وجودم با تمام سلول هایم احساسش می کنم اما بیانش نتوانم کرد . از همه چیزت یادم هست بیادم باش که بی تو هیچ و پوچ هستم . ای خدای رسولان ، ای خدای مستضعفان فرمانت را گردن می نهم و دعوتت را لبیک می گویم چه با زبان و دل جان وقتی با خون جوانان به یاری برگزدگانت بر می خیزیم که به نجاتمان برخاستند و به آزادیمان بر خواندند به نجاتمان از ذلت و بردگی و به آزادیمان در عزت و بلندی تو ای خدا که انتخاب را با زیباترین بیان ارج می نهی شهادت را بلندترین اوج حیات می نمائی پروردگارا - معبودا - تو را به حق مقربان درگاهت قسمت می دهم که ما را در بستر مرگ نمیران و فیض شهادت را نصیبم گردان . ً اللهم ارزقنا الشهاده فی سبیل الله ً پروردگارا در موقع مرگ ، حسین ( ع ) را به بالین من برسان . بار خدایا این قطره خون ناچیز و جان ناقابل مرا در راه گسترش اسلام از حقیر بپذیر و اگر جان من آن ارزش را دارد و برای اسلام فدا شود و اسلام پیشرفت کند هزاران هزار بار به من جان بده تا مبارزه کنم و شهید بشوم . پروردگارا - معبودا - در این مدت عمر کاری جز گناه نکردم . اما خودت گفتی هر وقت در خانه مرا بزنید جوابتان می دهم . من در خانه ات آمدم و از تو می خواهم که مرا از یاران و دوستان ائمه اطهار ( ع ) قرار دهی و مرا در روز رستاخیز سرشکسته نگردانی و مرا با شهدای کربلا محشور بگردانی و تو ای امام عزیز ، ای حسین زمان ، ای نواده رسول الله ، ای فرزند علی ، ای پسر فاطمه ، ای وارث حسین ، ای برادر زینب شاهد باش که مسئولیت پروری اسلام شهیدانمان تعهد می نمائیم و تا آخرین قطره خون خود در راه اسلام و انقلاب نثار خواهیم کرد . خدایا ، مرا در پیش خودم خوار و بی مقدار دور چشم مردم بزرگ و با عظمت ساز خدایا تو اگر مرا عفو کنی چه کسی سزاوار تر از تو به عفو است و چنان چه مرگم نزدیک شده است و کارها و عملم و مرا به تو نزدیک نکرده است من اقرار به گناهم را وسیله عفوت قرار داده ام . خدایا اکنون من احساس می کنم که در حضور تو ایستاده ام و حسن و توکلم بر تو به سرم سایه افکنده است و تو آن چه سزاور آنی بر من گفته ای و عفو و آمرزشت مرا فرا گرفته است وای بر من اگر از من در نگذری ای خدای من خدایا احسان خود را از من در مرگم باز نگیر و من چگونه می توانم از حسن نظر تو بعد از مرگم مأیوس باشم . ( خدایا من خجالت می کشم که با دستی خالی نزد تو بیایم و وقتی که از من سؤال شود چه کردی ؟ جوابی نداشته باشم . ) ای خدای بزرگ تو بزرگتر از آنی که نمی دانم شکر نعمت هایت را به جا می آورم . پس فرمودی فادعونی استجب لکم به این دل بستم ولی با دست خالی : پروردگارا ، می دانی که فقط یک چیز همراه دارم ، لباسی سبز همراه با اسم سرباز امام زمان ( عج ) و پاسداری از خادمین حسین ( ع ) پس تو را به مقربان و به نام نیکوی حسین مرا پاکم کن ، خاکم کن سپس با حسینت ( ع ) محشورم کن . اکنون که خداوند متعال این سعادت را نصیبم کرده که همراه بازی گر برادران عزیز رزمنده در جبهه حضور پیدا کرده ایم و بعد از مدت ها که انتظار می کشیدم که خدا این توفیق را نصیبم بگرداند ، لازم دانستم اگر به افتخار رفیع شهادت نائل آمدم چند نکته ای متذکر شوم . سخنی با پدر و مادرم : برای من ناراحت نباشید و بدانید که من متعلق به شما و خودم نیستم و من امانتی بودم از سوی خدا نزد شما ( انا لله و انا الیه راجعون ) از سوی خدا آمده ایم و به سوی او می رویم و امیدوارم که مرا ببخشید و حلالم کنید ، زیرا که من می دانم ه در این مدت حق پدر و مادری را ادا نکردم و شما خیلی به گردن من حق دارید که انشاء الله مرا می بخشید . ( و اگر فرزندتان در راه خدا کشته شد شما از ایزد متعال تقاضا کنید که این هدیه ناقابل را از شما بپذیرد . ) و در مقابل افراد از خدا بی خبر زاری نکنید که این افراد سوء استفاده کنند و باعث ضربه زدن به انقلاب اسلامی شوند و اگر خواستید گریه کنید از روی شوق و ذوق گریه کنید که فرزندتان را در راه خدا داده اید . و اگر راه کربلا باز شد که یقیناً باز می شود انشاء الله بروید کربلا ، کاظمین زیارت کنید و یادی هم از ما بکنید و همیشه برای امام عزیز دعا کنید که خداوند این اسطوره حلم و شجاعت و مظهر ایمان و تقوی و این پیر جماران را در کنار حضرت مهدی ( عج ) نگهدارد . ضمناً خانواده ام را به شما محول می کنم . و تو ای همسر گرامی : از روزی که لباس سبز پاسداری به تن کردم این آرزو را داشتم که لیاقت سربازی در لشکر ولی الله العظم ( عج ) را پیدا کرده و خدا توفیق شهادت در راه خودش را که به سربازانش وعده داده نصیبم کند ولی همسرم بیاد حسین بودم و مصیبت های وارده بر زینب ، و در بعضی مواقع بیاد تو بودم و حالات زینب که آیا تحمل خواهی نمود یا این که سست خواهی شد ولی از امتحان خوب بیرون آمدی در طول زندگی در حق تو کوتاهی کردم و نتوانستم حتی کوچک ترین خواهش از تو برآورده سازم . امیدوارم که همان گونه که زینب شهید داد و اسیری کشید و داغ برادر و عزیزان برادر را دید ، تو نیز زینب گونه صبر کنی که انشاء الله، ان الله مع الصابرین ( خدا یار صابرین است ) امیدوارم که احمد و محمد حسین وار و علی اکبر گونه تربیت کنی که افراد مفیدی برای اسلام و انقلاب باشند و فاطمه و سمیه این نور دیدگانم را دخترانی زینب گونه تربیت کنی که الگوی جامعه اسلامی باشند . و صبر و استقامت و بردباری را در مقابل مشکلات پیشه کنی کار خود سازد که خداوند متعال راهگشای مشکلات می باشد و نکند در مرگ من گریه کنی که دشمن شاد شود . زیرا امیدوارم چنان چه به فیض شهادت رسیدم تنم آن قدر در میدان نبرد با کفار بماند و تکه تکه شود که در بالای کاخ های ظلم و ستم به اهتزاز در آید و سرمشقی شود برای کسانی که می خواهند به این قافله سالار بپیوندند . و بدان ای همسرم که شهادت بالاترین افتخار و هنر مردان خداست و شهید همیشه زنده است و شهید مرده نیست . از همسرم می خواهم که فرزندانم محمد و احمد را طوری تربیت کند اشخاصی برای اسلام باشند و احمد پس از پایان تحصیلات متوسطه به یکی از حوزه های علمیه فرستاده و درس طلبگی را دنبال کند و محمد به عضویت سپاه در آید و سمیه و فاطمه نیز زینب وار تربیت و بزرگ شوند که برای اسلام و انقلاب مفید باشند . و اما برادران عزیز اگر من توسط گلوله های دشمن تکه تکه شدم هیچ ناراحت نباشید و بی تابی نکنید و دعا کنید هر چه زودتر راه کربلا باز شود و از آن جا قدس عزیز آزاد و اسلام بر تمام جهان سایه افکند و صبر را پیشه کنید و راه شهیدان را ادامه بدهید و سعی کنید افرادی مفید و مؤثر برای انقلاب باشید و همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید و از خانواده ام مرتب سرکشی کنید و نکند که فرزندانم احساس کنند که پدر ندارند . هر چند خداوند بزرگ تر از آن است که ما فکر می کنیم ، ولی سرکشی و برآوردن نیازهای آن ها فراموش نشود و اگر در آخر از دست من بدی دیده اید می بخشید و حلالم کنید . و خداوند خود ولی و سرپرست همه می باشد . و شما ای خواهرانم : امید است که بعد از شهادت من ناراحت نباشید و زنانی زینب گونه و فاطمه گونه زندگی کنید ، طوری که دشمن از برخورد شما سوء استفاده نکند و ضربه به انقلاب بزند و از شما حلالیت می طلبم و می خواهم که همیشه در خط امام و اسلام باشید ، و حتی یک لحظه از اسلام و انقلاب و امام و خط ولایت فقیه غافل نشوید و ادامه دهندگان راه شهدای انقلاب باشید . و اما سخنی با برادران عزیز بسیجی : امید است این عبد ضعیف را ببخشید و حلال نمائید اگر مدیت که این بنده حقیر جهت رضای خدا و امام زمان در خدمت دوستان عزیز پاسدار بودم و نتوانستم آن مسئولیت عظیمی را که بر دوش این جانب گذاشته شده به نحو احسن انجام وظیفه نمایم و دین خود را به اسلام اداء نمایم و بدانید که رسول خدا فرمود هیچ قطره ای پیش خداوند محبوبتر این است از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود و عقل به کمال نرسد مگر از راه پیروی حق و پاسدار وظیفه اش این نیست که حقوق بگیرد زیرا پاسدار یک حق بگیر است و عزیزان بدانید شخصیت هر شخص در خوب صحبت کردن و پست و مقام نیست ، دانش هر انسان و برترین علم انسان علمی است که بر اندامش هویدا باشد و یک پاسدار باید برخوردش یا لباسش درک موقعیتش پست و مقامش ، خاضع بودن مطیع بودن در مورد امر ولایت فقیه اسطوره شجاعت بودن ، حلم و بردباری مظهر ایمان و تقوایش برای همه نشانه برتری در علمش باشد و برادران عزیز سپاه باید سرمشق و الگوئی برای دیگران باشند و همیشه متحد باشند و مبادا که خدای ناکرده در سپاه مسائلی که باعث لطمه زدن به حیثیت سپاه شود پیش آورندو می دانم که این طور نیست . ولی چون فرمانده مستقیم سپاه امام عزیز می باشد باید در خط امام که همان خط اسلام و قرآن می باشد حرکت کند و سپاه پاسداران آن سپاهی باشد که امام در نظر دارد . و از کلیه برادران سپاه می خواهم اصالت سپاه فقط حفظ شود و نکند که امام عزیز که این قدر به سپاه اهمیت می دهند از دست برادران سپاه ناراحت شوند و برادران حتی یک لحظه از اسلام و ولایت فقیه غافل نشوید و ادامه دهندگان راه شهدای انقلاب باشید و امید است که همگی بتوانیم این انقلاب را به دست حضرت مهدی ( عج ) بسپاریم و بنیان ظلم و ستم از دنیا کنده شود . و همیشه گوش به فرمان امام باشید . و از امام جمعه محبوب خود می خواهم که در نماز جمعه جهت آمرزش این عبد ضعیف دعا کند در خاتمه از کلیه اقوام و خویشان و همشهریان و رفقا تقاضای عفو و بخشش را دارم و از امت دلیر اسلام و شهید پرور ایران می خواهم کسانی که به این دیار نشتافته اند و از دریای بی کران عاشقان نور دست به شنا نزده اند و از چشمه سار گوارائی که می رود تا سیل خروشانی شود که تمامی ظلم ها و ستم ها را با خود به فنا می برد قدم نهاده و بفهمند که اسلام مکتبی است که شهادت در آن یک فوز عظیم است و از پدر و مادرم می خواهم که اگر جنازه ای از من باقی ماند مرا در قطعه شهداء عنایت آباد به خاک بسپارند . ان تنصراله ینصرکم و یثبت اقدامکم . ً اگر خدا را یاری کند شما را یاری می کند و استوار سازد قدم های شما را ً خدایا خدایا تا انقلاب مهدی با عزت و کرامت خمینی را نگه دار رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما زیارت کربلا نصیبمان بگردان . الهی آمین یا رب .- ۹۲/۰۶/۱۷